تأثیر‏پذیری غزالی از ابن‏ سینا در دو موضوع نفس و معاد

نویسندگان

1 دانشیار گروه فلسفه و کلام دانشکده الهیات، معارف اسلامی و ارشاد دانشگاه امام صادق (ع)

2 دانشیار گروه فلسفه و کلام اسلامی دانشکده الهیات دانشگاه تهران

3 دانشجوی دکتری فلسفه تطبیقی دانشگاه آزاد اسلامی، واحد علوم و تحقیقات تهران

چکیده

هر چند غزالی در کتاب تهافتالفلاسفه به نقد فلاسفه مشاء پرداخته، اما در هر دو نظریه ‏ای که درباره معاد ارائه‏ می‏ دهد، تحت تأثیر نفس‏شناسی ابن ‏سیناست. او در کتاب تهافت‌الفلاسفه نظریه بدن جدید را به عنوان یک امکان برای معاد جسمانی معرفی‏ می‏ کند که مبتنی بر وجود و تجرد و بقای نفس و نیز پذیرش نفس به عنوان ملاک این همانی شخصیت است که همگی نظریاتی مشایی هستند. نظریه دیگر او نظریه برانگیختگی است که نزد متکلمان، نظریه ‏ای مرسوم بوده است و غزالی آن را در کتاب الاقتصاد فی الاعتقاد آورده است. در این نظریه نیز شاهد نقاط افتراق غزالی با متکلمان و تأثیر‏پذیری او از حکمت مشایی هستیم. در حالی که نزد اشعریان متقدم و معتقد به برانگیختگی، نفس مجرد جایگاهی ندارد، غزالی نظریه برانگیختگی را به گونه ‏ای مطرح کرده که با تجرد نفس تنافی ندارد. از سوی دیگر، هر چند که او مانند غالب متکلمان متقدم حیات و مرگ را عرض‏ می‏ داند، اما در تحلیل این عرض با آن ‏ها هم ‏داستان نیست و مانند مشائیان این دو را به ارتباط و انقطاع نفس و بدن تفسیر‏ می‏ کند. تأثیر‏پذیری او از حکمت مشایی در مبحث عذاب قبر نیز مشهود است. مرور کتاب‏ ها و رساله‏ هایی هم‏چون معارج القدس، المضنون به علی غیراهله، کیمیای سعادت و احیاء علوم الدین نیز نشانگر تأثیر‏پذیری او در مسئله معاد ازمباحث نفس ‏شناسی در حکمت مشایی است.

کلیدواژه‌ها


عنوان مقاله [English]

The Infuence of Ibn Sina on Ghazzali in the Two Subject of Soul and Resurrection

نویسندگان [English]

  • Reza Akbari 1
  • Abdol Rasoul Kashfi 2
  • Nasrin Seraji Pour 3
1 Associate Professor/ Imam Sadiq (P.) University
2 Associate Professor of Islamic philosophy and theology department/ Tehran University
3 PhD in comparative philosophy / Science and Research Branch, Islamic Azad University, Tehran
چکیده [English]

Although Ghazzali in his Tahafut al- falasifeh has strongly criticised peripatetic philosophers but in both the two theories that he has offered about the resurrection of the body is under the influence of Ibn Sina’s science of soul. In his Tahafut al- falasifeh, he introduces the theory of a new body as a possibility for the resurrection of the body which is based on being, immateriality and immortality of soul as well as acceptance of soul as a standard for the identity of character which are all peripatetic theories. His other theory is the theory of stimolation that for theologians has been a customary view and Ghazzali has introduced it in his al-Iqtisad fi-itiqad. Also in this theory we are witnessing points of difference between Ghazzali and theologians and the influence of Peripatetic philosophy on him. While for early Asharite theologians believing in stimulation, immaterial soul has no place, Ghazzali has offered the theory of stimulation in such a way that it has no contradiction with the immateriality of stimulation.
On the other hand, although like most of the early theologians he considers life after death as a kind of accident but in the analysis of this accident he is not in agreement with them and like peripatetics he interprets these two as the relation and interruption of the soul and body. The influence of Peripatetic philosophy on him in the subject of punishment of grave is also evident.
Reviewing the books and treatises such as Maarij al-Qods, al-Maznun behi ala ghir Ahlehi, Kimiyayi Saadat and Ihya Ulum Al-Din also reveals the influence of Peripatetic philosophy on him in the problem of resurrection from the topics of knowledge of self.

کلیدواژه‌ها [English]

  • Ghazzali
  • Ibn Sina
  • soul
  • Resurrection
  • new body
  • stimulation
  • punishment of the grave
  • accident of life