علم تفصیلی خدای تعالی به جهان هستی، یکی از مسائل فلسفی است که با بحثها و چالشهای بسیاری روبرو بوده است. در این میان، اندیشمندان اسلامی به تبیین این مسئله پرداخته، تلاشکردند تا بر چالشهای مطرح شده نیز فائق آیند؛ در یکی از این بحثها سازگاری مفاهیم به کار رفته در آموزه «خدای دگرگونناپذیر، عالم به غیر است» مورد بررسی قرار میگیرد.یک راه برای نشان دادن توفیق یا عدم توفیق هر یک از این اندیشمندان، ارزیابی دلایل، پیشفرضها و لوازم سخن ایشان در مورد علم به خداست. ابنسینا علم تفصیلی واجبتعالی را « لازم ذات» میداند که هیچ گونه وجود منحازی ندارد تا ذات واجب برای عالم شدن ناگزیر از پیداکردن وضع، نسبت به آن باشد و از این رو در دیدگاه او چنین علمی موجب دگرگونی ذات الهی نمیشود. . ابنسینا معتقد است این نظریه از سازگاری درونی برخوردار است؛ امَا تحلیل سخن او نشان میدهد که این دیدگاه در بردارنده پیشفرضهایی است که برخی از آنها مورد اعتراض صدرالمتألهین است. وی بر آن است که ابنسینا میان دو گونه «لازم ذات» خلط کرده است و به این جهت از تبیین سازگاری یاد شده ناتوان است.