ابنسینا در تمامی آثار منطقی خود ضمن توجه به قوه حدس، از حدسیات به عنوان مبادی و منشأ اعتبار همه علوم و دانشها سخن میگوید. این در حالی است که کسانی مانند نصیرالدین طوسی، حدسیات را جز برای دارنده آن معتبر نمیداند و به همین دلیل آن را از مبادی علوم به شمار نیاوردهاند. از این رو، بررسی و تحلیل تلقی ابنسینا از حدس و کارآیی آن اهمیت دارد. شیخ الرئیس، در آثار مختلف خود، حدس را به نوعی انتقال سریع از مبادی به مطلوب که در این انتقال سیر معمول منطقی استنتاج، طی نمیشود، تعریف مینماید و برای تبیین این معنا به مقایسه میان حدس با فکر و تعلیم و تجربه میپردازد. وی برخلاف بسیاری از منطقدانان، دامنه شمول حدس را منحصر به قلمرو محسوسات نمیداند و با گسترش و تعمیم کارآیی آن به امور فرا حسی، سبب شده است تا حدس منطقی جای خود را به حدس عرفانی بدهد. بر اساس تحلیل و تبیین نظرات شیخالرئیس در کارآیی حدس و ارزش و اعتبار معرفت شناختی حدسیات اگر حدس به عنوان گونهای از علم حصولی ملاحظه گردد، هرگز نمیتوان وجود آن را به عنوان مبدئی مستقل در کنار سایر مبادی معرفتی پذیرفت. در مقابل اگر حدسیات به نوعی شهود و علم حضوری بازگشت نماید، چنانچه نظر متأخر ابنسینا این تفسیر را تقویت میکند، میتوان آن را در زمره بدیهیات اولیه و منشاء اعتبار سایر معرفتها به شمار آورد، همانگونه که مبدأ و علت وجودی آنها نیز هست.